بادیگارد شخصی

𝓹𝓪𝓻𝓽 𝓽𝓱𝓻𝓮𝓮

بعد از مدتی که گذشت میخواستم برم خونه ام اما
سانزو:وایستا اِلنور! *فریاد کمی ارام*
دوید سمتم و مچ دستم را گرفت، یکم نگاهش کردم و بعد به مچ دستم که گرفته بود نگاه کردم و
-چیه؟!
سانزو:نرو خونه اینجا اتاق هست نباید بری خونه اگه کسی ببینت باید با همه سرو کله بزنیم *لبخند سادیسمی*
یا خدا این مرد کلا از ماتریکس خارجه نکنه تو ایران بوده خول شده بنده خدا!؟ خدا شفا بده!!
-یعنی توی بانتن همه اتاق دارن توی این شرکت بزرگ؟!
سانزو:آره بیا... اتاقت رو نشون بدم*یه خنده اروم سادیسمی*
دستم رو محکم گرفته بود و دنبال خودش میکشید تا به یه در رسیدیم و در اتاق را باز کرد و یه اتاق خواب معمولی بود با میز و تخت و اینجور چیزا
-این اتاقه...
سانزو:آره مال توعه!! تازه اتاق منم کنار اتاق توعه!! *لبخند*
-آره.. عالیه.. مرسی ممنونم سانزو*لبخند کج*
سانزو:خب پس... برو بخواب فردا برای صبحونه بیا طبقه پایین توی سالن غذا خوری شب بخیر اِلنو!!
تا خواستم چیزی بگم عین دازایی درحال خودکشی رفت تو اتاقش!!
ಠ_ರೃ-

پارت بعد 9 لایک!!
دیدگاه ها (۴)

https://wisgoon.com/anime_worlddddddddپیج دوم ززدددمممم! از ...

🪦⛓️𝓼𝓪𝓷𝓸 𝓶𝓪𝓷𝓳𝓲𝓻𝓸 ⛓️🪦ᴠᴏʟᴜᴍᴇ : ▮▮▮▮▮▮▯▯▯♫♪.ılılıll|̲̅̅●̲̅̅|̲̅̅=...

درخواستی از ران هایتانی(نکته:شما ایرانی هستی و توی داشت هم ا...

=₪۩۞۩₪=𝐒𝐚𝐧𝐨 𝐦𝐚𝐧𝐣𝐢𝐫𝐨=₪۩۞۩₪=♫♪.ılılıll|̲̅̅●̲̅̅|̲̅̅=̲̅̅|̲̅̅●̲̅̅...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط